طرح اینکه یک آینه طی سالیان متمادی، مسبب قتلهای بسیاری بوده، به خودی خود ایدهی جالبی است؛ اما تنها زمانی از حدّ ایدهای صرف فراتر خواهد رفت که سازوُکارهای مناسب برای قابل باور و سینمایی کردناش نیز اندیشیده شود. نمیتوان فیلم را فقط با یکسری حرف، خاطره، ایده و ادعای بیپشتوانه جلو برد و توقع داشت تماشاگر هم با اثر ارتباط خوبی برقرار کند. چنین ارتباطی درصورتی شکل میگیرد که چه وقت نگارش فیلمنامه و چه در زمان اجرا، “چیزی” وجود داشته باشد که مخاطب را متقاعد کند و به باور برساند. در فیلم نورگیر Oculus 2013 حجم افعالی که از آینه سر میزند در قیاس با ادعاهای طرحشده، ناچیز است.
از بهترین سکانسهای فیلم چشم Oculus 2013 که انتظار مواجهه با یک فیلم ترسناک درستوُحسابی را در تماشاگر بیدار میکند، همان فصل تماشایی اولین دیدار بیواسطهی کیلی با آینه در لوکیشن انبار اشیای باستانی است. کیلی طوری پرحرارت، آینه را طرف صحبت قرار میدهد که انگار جان دارد، نفس میکشد و بهزودی انتقام سختی از او گرفته خواهد شد. متأسفانه در ادامهی فیلم، هرگز پاسخی برای انتظار بهوجودآمده دریافت نمیکنیم تا آنجا که به دست فراموشی سپرده میشود. گویا سازندگان فیلم -چنانچه اشاره شد- بهقدری شیفتهی ایدهی اولیه بودهاند که هیچ فکری برای باورپذیریاش نکردهاند؛ در چشم کوچکترین اشارهای به این نکته که انگیزهی آینه از ارتکاب این قتلها چه بوده است، نمیشود. آیا این آینه، دریچهای به سوی دوزخ است؟ یا گذرگاهی برای آمدوُشد ِ شیاطین؟ این پرسش که اصلاً چه عاملی موجب شده آینه صاحب چنین قدرت اسرارآمیزی باشد نیز تا انتها بیپاسخ باقی میماند.
سکانس طولانی راهاندازی دوربینهای تصویربرداری، کامپیوترها و بهدنبال آن، اطلاعاتی که کیلی رو به دوربینها از اولین مالک آینه -یعنی همان قربانی اول- و قربانیان بعدی ارائه میدهد، گویا قرار بوده کارکرد روشنگرانهای داشته باشد؛ ولی فقط مقادیری آمار و ارقام و عکسهای بیهوده تحویل تماشاگر میدهد که هیچ کمکی به برطرف کردن ابهامات ذهنیاش نمیکند. کارن گیلان این دادههای بهدردنخور را چنان خشک و عاری از هرگونه جذابیت بیان میکند تا این احساس به بیننده منتقل شود که انگار تمام حواساش را متمرکز کرده تا مبادا حتی یک واو از دیالوگهایش جا بماند! سکانس مذکور، تأکیدی بر انتخاب نادرست بازیگر نقش کیلی است.
بارزترین نقطهی قوت نورگیر Oculus 2013، پایان خوباش است. ویژگی مثبتی که در عین حال، حرصمان را هم درمیآورد! زیرا این فکر به ذهن بیننده خطور میکند که چه خوب میشد اگر مایک فلاناگان و همکار فیلمنامهنویساش جف هاوارد، هوشمندی بیشتری به خرج داده بودند و طرح اینکه تیم -بهشکلی ناخواسته- باعث قتل پدرش شده است را تا انتها به تعویق میانداختند و بهطور موازی با حادثهای که در سکانس پایانی نظارهگرش هستیم، پرده از این راز برمیداشتند؛ آنوقت چشم صاحب یک غافلگیری نهایی پروُپیمان میشد که شاید مجابمان میکرد از حفرههای فیلمنامهاش صرفنظر کنیم.
نورگیر Oculus 2013 در حالت کنونی، شبیه مخلوقی ناقصالخلقه شده که بیشترین لطمه را از ناحیهی خام رها کردن ایدهی اولیهاش خورده است… خلاصه اینکه فیلم نورگیر Oculus 2013 چنانکه باید، نمیترساند؛ برای یک “فیلم ترسناک” چه نقطهضعفی از این بالاتر؟!
باکس دانلود
حجم مصرفی شما به صورت عادی محاسبه میشود.
بدون زیرنویس