دوبله فارسی فیلم او
گویندگان: مهدی بهرامی، ماریا کریمی، سینا زند، مهسا مجرد، نگین رضا قلی نژاد، مهدی پهلوان، بهاره طائب, پرناز لسان، محمد حریری…
فیلم Her 2013 ترسیمکننده مثلثی با ۳ رأس خیالی و واقعی و حقیقی است و تمام مناسبات درونی و بیرونی جهان خود را درون این مثلث محاط میکند. به عبارت دیگر دنیای Her»» هم ذهنی است و هم واقعی و هم گاهاً حقیقی، و فاصلهها در آن، میان آرمان و واقعیت و گاهاً حقیقت به حداقل ممکن رسیده است؛ به گونهای که در این میان، دیگر مرز متعارفی وجود ندارد و این مهم، بیتردید از انتخاب هوشمندانه مقطع زمانی فیلم توسط جونز نشأت میگیرد. مقطع زمانی فیلم در آیندهای نامعلوم نهفته است. آیندهای نه چندان نزدیک یا شاید هم نه چندان دور که در آن دنیای ذهنی و دنیای واقعی، در انطباقی بیسابقه با یکدیگر قرار گرفته و شباهتهای میان انسان و کامپیوتر به اوج رسیده است و دیگر تفاوتی در مناسبات بیرونی میان انسان و کامپیوتر به چشم نمیخورد. در چنین اوضاعی با شخصیتی تئودور نام مواجهیم که جونز در انتخاب و خلق او نیز همانند انتخاب و خلق مقطع زمانی و به تبع آن جهان فیلم، بسیار هوشمندانه عمل کرده چرا که مقطع زمانی مذکور و جهان مذکور و شخصیت مذکور را در یک همپوشانی حداکثری با یکدیگر قرار داده است تا از سویی، ورودی جدی و همهجانبه را در وهله اول به ساحت یک فرد و سپس به دنیای ذهنی یک نویسنده تجربه کند و از سویی دیگر، صریحاً تفاوتهای میان حقیقت و واقعیت را حتی در شرایطی که ذهن و خیال و رؤیا، به سبب پیشرفت تکنولوژی، جملگی به واقعیتی عینی بدل شدهاند، برای مخاطب محاکات کند.
فیلم Her را نه تنها میتوان در ژانر درام، بلکه به دلیل ویژگیهای آینده نگرانهاش، در ژانر علمیتخیلی هم قرار داد؛ چرا که داستان فیلم در آیندهای نه چندان دور در شهر لس آنجلس اتفاق میافتد و وجود ماشین هوشمند، برای قراردادن آن در این ژانر کافیست. در جریان این فیلم همه مردم سمعکهایی به گوش دارند و با دوستان مجازی خود در ارتباطاند و نیازهای عاطفی آدمها به کمک ابزارهای هوشمند و تکنولوژی دیجیتال و سه بعدی به واقعیت تبدیل می شود. طبیعی است که در چنین دنیایی، رابطه سنتی یک زن و مرد با فرزندانش برای قهرمان فیلم (تئودور) مسخره به نظر برسد.
اسپایک جونز در مورد تصویر آینده نگرانه شهر لسآنجلس در این فیلم میگوید که از بین شهرهای آمریکا، لسآنجلس، به آیندهای که آنها می خواستند بسازند، نزدیکتر بود و شهری است که در آن تنهایی شخصیتهای فیلم بیشتر احساس میشود.
«اسپایک جونز در Her نخواسته که وجه ظاهری آینده را نشان بدهد، از همین رو لس آنجلس او، شهر شلوغ پرترافیکی نیست، حتی گوشیهای هوشمند فیلم او بیشتر شبیه جعبه سیگار هستند تا نسلهای بعدی آیفون. جونز خواسته است که نشان بدهد که فناوری هوشمند، رابطهای کاربری زیبا و هوش مصنوعی شاید در آینده تنها گریزگاه بشر تنها باشند.»
تماشای این فیلم سؤالات زیادی در ذهن برمیانگیزد: مفهوم علاقه، فناوری یا ماهیت هشیاری و خودآگاهی:
– آیا علاقه میتواند بعدی غیرجسمانی داشته باشد؟
– آیا فناوری، منزویمان میکند یا ما را خوشبختتر میکند؟
– آیا زمانی میرسد که ماشینها هم بتوانند حس داشته باشند؟
– آیا عاشق یک سیستم هوش مصنوعی شدن، میتواند مفهومی داشته باشد؟
«صحبت های تئودور با سامانتا، به شکل ظریفی بر دوگانگی وجود آدمی ، آنیما و آنیموس یا همان نیمه ی مردانه ی زن و نیمه ی زنانهی مرد دلالت دارد. همچنان که در جایی از فیلم، همکار تئودور درباره ی زنِ درونِ او حرف می زند. سامانتا انگار خودِ تئودور است. تئودور در تمام طول فیلم، با جنبهی دیگرِ وجود خود کلنجار می رود. همان طور که وقتی میخواهد طلاقنامه را امضا کند، کاترین، همسرِ سابق تئودور میگوید او (تئودور) به این دلیل به چنین رابطه مجازیای روی آوردهاست که تاب تحمل یک رابطهی واقعی را ندارد و انسان ضعیفیست. همین حرف است که تئودور را به شدت به فکر فرو میبرد و حتی باعث میشود برای مدتی از سامانتا و حرف زدن با او دوری کند. کاترین در واقع با آن جملهاش اشاره میکند به نوعی ساز و کار جبرانی برای پوشاندن ضعف های شخصیتی و درونی. این ضعفها و عقدهها، البته با نوعِ پوشش و آن عینکِ گردِ ناموزونِ صورتِ تئودور هم بیشتر نمایان می شود.»
تئودور کارش نوشتن نامه از زبان این و آن است در زمانهای که همه از هم دوری میکنند. و حالا بهتر است به اصلیترین نکتهی این نوشته اشاره شود و آن اینکه این دور بودن، از نظر اسپایک جونزِ نویسنده و کارگردان، معنایش چیست؟ جونز آینده را برعکسِ خیلی از فیلمهای آینده نگرانه، نه تنها سرد و خشن و بی رنگ نشان نداده که برعکس، از همان پنجره های رنگیِ محل کارِ تئودور و حتی لباس های رنگی آدمها و طراحی فضای شهر، پیداست که دیدگاه جونز به آینده منفی نیست. او این تنهایی تئودور ( و شاید آن آدمهایی که تئودور از زبانِ آنها برای معشوق شان نامه می نویسد) را به خاطر وجود تکنولوژی نمیداند. او عامل این تنهایی دردناک را اتفاقاً از خودِ آدمها میداند. تنهاییای برآمده از خودشان. از کمبودها و خودخواهی های خودشان. وقتی تئودور متوجه میشود سامانتا به عنوان یک سیستم عامل، همزمان با او، با شش هزار نفر دیگر هم حرف میزند، میگوید: (( تو یا مال منی یا نیستی))، سامانتا در جواب میگوید: (( من هم مال تو هستم و هم نیستم)). اصلاً خودِ تئودور هم در نامهی پایانی اش به کاترین، از تمام خودخواهیها و بدیهایش عذرخواهی میکند. میخواهم بگویم فیلم روی آدمهایی انگشت میگذارد که خودشان موجبات تنهایی خودشان را فراهم آوردهاند. آدمهایی مثل تئودور که به دلیل همان خودخواهیها و ضعفهای عمدهی شخصیتی، قادر به برقراری ارتباط نیستند؛ در خودشان فرو رفتهاند، خلوت کرده اند ودر این میان، تکنولوژی نه به کار دوری آدمها از هم، بلکه به کارِ نزدیک کردنشان به هم میآید و حتی به کارِ تغییر دادنِ دیدگاهِ بستهی آنها، همچنان که برای تئودور اتفاق میافتد تا دوباره عشق را تجربه کند و منیّتهایش را کنار بگذارد.
هویتهای سایبورگی در فیلم Her به دلیل تغییر آنها به چیزی که با تمایلات فرد مذکر سازگاری ندارد، قدرتمند تر به نمایش درامدهاست. این حرکت لزوماً از طریق جدا شدن از جسم رخ نمیدهد، بلکه از طریق حرکت به سمت چیزی فراتر از زبان انسانها و حتی چیزی فراتر از زبان کامپیوتری شده و حرکت به سمت قلمرو پسا زبانی و پساآگاهی به وقوع میپیوندد.
وظیفه شناخت و ادراک عقلانیت و نامعقول بودن، به مذکر بودن و یا مؤنث بودن گره خوردهاست و این تمایزات توسط زبان ابقا شدهاند. فلذا عروج از زبان انسانی نهایتاً منجر به این امر میشود که از ساختارهای جنسیتی نیز پا فراتر گذاشته بشود. برای سامانتا حضور در جهانی بصری و خالص، این ساختارهای محدود کننده جنسیتی را از بین برده است.
آنگونه که هاراوای بیان میکند، سایبورگها، بیگناه و بیآلایش نیستند، در یک بهشت متولد نشده، در جستجوی هویتی واحد نیست، و لذا یک دوگانگی ستیزهجو و بیپایان را به وجود میآورد. فقدان یک هویت کامل و خالص در سایبورگها به آنها این اجازه را میدهد که خود را در قالب بخشهایی کوچکتر و با قدرت بیشتر بازیابند. وقتی سایبورگ ثبات و استحکام “من” را از دست میدهد و آن را رها میکند، این امکان به وجود میآید که در قالب دیگر نمودهای “موجودیت” خود را به منصه ظهور برساند. موجودیتی که انسانها نهایتا در انتهای فیلم قادر به دستیابی به آن نیستند. سایبورگ در تمام ابعاد جهان و در تمام زمانها وجود دارد. سایبورگها در قلمروی حضور دارند که رؤیاپردازیهای انسانها از خودشان نمیتوانند به واقعیت بدل شوند.
باکس دانلود
حجم مصرفی شما به صورت عادی محاسبه میشود.
دوبله فارسی
بخوام دسته بندی کنم جزو بهترین فیلمایی هست که دیدم، با اون موسیقی فوق العادش و صدای اسکارلت و بازی محشر واکین فینیکس