سریال داستان بازماندگان یک سقوط هواپیما در جزیرهای در مناطق گرمسیری مدار راس السرطان را بازگو میکند که پس از صحبتهای سرمهماندار در پرواز بین سیدنی- لس آنجلس در جایی در اقیانوس ارام سقوط میکند.…

داستان سریال در مورد گم شدن یک نوجوان است. “رابین گریفین” کارآگاهی که برای دیدن مادر پیر و در حال مرگ آن نوجوان، به زادگاه خود در نیوزلند باز می گردد، و از سوی پلیس شهر از او درخواست می شود به دلیل داشتن تخصص در این مورد به آنها کمک کند.

این مینی سریال ماجرای گروهانی از نیروهای چترباز آمریکایی را از دوران آموزش در آمریکا و انگلیس تا پایان جنگ‌ جهانی دوم در آلمان تعقیب می‌کند. ماجرا کاملا بر اساس واقعیت است و به نحوی که در انتهای هر قسمت کهنه سربازهایی که در سریال دوران جوانی آنها را می‌بینیم، هر کدام چند جمله‌ای مرتبط با مضمون سریال توضیح می‌دهند.

داستان این سریال مربوط به شخصیتی به نام جک باور است که در سی‌تی‌یو یا واحد ضد تروریستی، کار می‌کند. او مأموری ماهر و باتجربه‌است و هر روز (هر فصل)، تلاش او را برای متوقف کردن یک رشته حملات تروریستی از جمله سوءقصد به جان رئیس جمهور، حملات هسته‌ای، بیولوژیکی و شیمیایی، حملات مجازی و خنثی کردن توطئه‌های شرکت‌های بزرگ و شناختن عوامل فساد در دولت نشان می‌دهد.

سوزی که برای حضور در یک آکادمی معروف به فرایبورگ آلمان میرسد به مرور متوجه می‌شود که این آکادمی بنظر توسط یک جادوگر باستانی اداره می‌شود…

داستان از جایی آغاز می‌شود که تونی لیپ (ویگو مورتنسن)، که یک محافظ ایتالیایی آمریکایی از برانکس به حساب می‌آید، به عنوان یک راننده برای به مقصد رساندن دکتر دان شیرلی (ماهرشالا علی)، که یک پیانیست آفریقایی آمریکایی چیره‌دست است، در تور کنسرت او (کنسرتی که از منهتن تا جنوب عمیق ادامه دارد) استخدام می‌شود…

زمانیکه در طی یک حمله سایبری هویت تمام عاملان مخفی بریتانیا فاش می شود، جانی اینگلیش مجبور می شود تا به بازنشستگی خود پایان دهد و این هکر نابغه را پیدا کند…

داستان پیرامون یک خانواده از طبقه‌ی متوسط در مکزیکو سیتی سال ۱۹۷۰ جریان دارد و با نگاهی به کشتار کورپوس کریستی ساخته شده است که در آن دانشجویان معترض توسط سربازان مکزیکی زبده قتل عام شدند.